توی دل بازار خان یه کاروانسرا بود که تبدیل شده بود به بازار کوچیکی توی دل بازار خان یزد یه جای همون بالای این کارونسرا یه کارگاه کوچیک ساده ی نقره بود و تو دل این کارگاه کوچیک یه پیرمردی که عین طلا می درخشید خودش می گفت از سال 67 تا حالا همین جا ست و با این جا بزرگ شده و با خنده می گفت عین مغازم عتیقه شدم...
In the heart of the bazaar, Khan was a caravanserai that turned into a small market in the heart of the Khan market of Yazd, just above the Karon-Sara, a small silver workshop, and in the heart of this little workshop, an old man who shone like gold, he said, since 67 It's been here right now and grew up here and laughing I said the same antique item
بازار خان یزد
بازار قدیمی تو دل بافت قدیمی یزد
Khan Yazd Market
The old market is Yazd's old textbook
بازار گردی توی شهر زیبای یزد
سری زدم به بازار های قدیم یزد بازار های که پر بود از حجره های قدیمی و ساده مثل دل ادمای اون حجره...
Market in the beautiful city of Yazd
I called the old markets of Yazd markets that were full of old and simple cellars such as the hearts of the Hajjar
بازار خان یزد
بازار خان در حقیقت طویلترین و همچنین پهناورترین بازار شهر یزد به حساب میآید که زیربنای آن در دوره قاجار گذاشته شده است.
Khan Yazd Market
The Khan market is in fact the longest and also the largest market in the city of Yazd, underlying it in the Qajar period
حجره ی قدیمی تو دل بازرا قدیمی یزد
The old cellar in Yazd's Old Market
بازرا قدیمی کنار بانک شاهی قدیم و گنجینه فرهنگ و هنر امروزی که حال و هوای عجیبی را به این مکان می داد حجره های فرش و عطاری های قدیم که بوی عطاری فضا را پر کرده بود همه چی اماده بود تا ادم رو دیوونه خودش کنه .
The old marketer near the old royal bank and the treasures of contemporary art and culture, which brought the strange weather to this place. Old carpets and carvings, which filled the atmosphere with the smell of space, were all about to crawl over it
روبه روی این حجره کوچیک وایسادم چشمم و بستم انگار از این حجره کلی خاطره دارم یا انگار سال ها این حجره را می شناسم حس خوبی داشت.
I faced this small cellar and closed my eyes as if I had a memory of this cellar or, as if, for years, I knew this cellar, had a good sense of it
وارد بانک شاهی قدیم یزد یا گنجینه فرهنگ و هنر امروزی که شدم حجره های دو طرف در ورودی توجه ام را جلب کرد حجره های که خالی بودن و حجره های که باز بودند و کار می کردند حجره ها ی که فرش را ترمیم می کردن با چند دار قالی که اونجا قرار داشت حال و هوای خوبی را به گنجینه می داد.
Entering the Old King Yazd, or the treasures of modern art and culture, I was attracted to the chambers of the two sides at the entrance. Empty cellars and chambers that were open and working. Chambers that repair the carpet with a few The carpet that was there was treasuring the good weather