توی کوچه های اشتی کنون خونه ی بود که وقتی واردش می شدی عطر قدیم رو می داد عطر خونه های مادربزرگ، خالی بود اما صدای خنده ها و شلوغی قدیم رو می تونستم از در و دیوارش بفهمم.
In the streets you were at home, when you arrived, you got the old fragrance. The fragrance of the grandmother's houses was empty, but I could hear the sounds of old laughter and the old crowd in my wall and in the wall
بوی کاهگل ، بادگیر سرک کشیده ،کوچه ها ی آشتی کنون عجب هارمونی قشنگی
The smell of the straw, the winding road, the streets of reconciliation, the beautiful harmony
دری که به سوی مسجد جامع باز میشه و چه میزبانی خوبی می کنه برای مهمون هاش
A door that opens to the mosque and hosts it for its memorabilia
حجره های قدیمی ادم رو می بره به اون قدیما صدای کاسب های بازار و همهمه ی مردم ...
The old chambers go to the marketplace and the people's humor
مسجدی زیبا و کوچیک تودل کوچه های قدیمی و آشتی کنون یزد.
خانه ی کوچک قدیمی که ادم رو می بره به روزگاران قدیم
The old little house that goes to the old days
یکی از مهمترین نقوشی که روی سفالهای میبد به چشم میخورد تصویر خورشید است که در واقع از خورشید درخشان مناطق حاشیهی کویر الهام گرفته شده و با صورت زن نقاشی میشود که اصطلاحا «خورشید خانم» نامیده میشود.
نقوش این سفالها در واقع بازتاب محیط زندگی و آرزوها و خواستههای سازندگان آنها است. این نقوش بیشتر با رنگهای آبی، سبز، زرد و خطوط ظریف سیاه نقاشی میشود و از اصالت و زیبایی خاصی برخوردار است.