گنبد زیبای مسجد جامع توی بافت قدیمی یزد پادشاه ی می کنه و روی هر بامی که رفتم خود نمای می کرد
The beautiful dome of the mosque is king in the old fabric of Yazd, and he shows on every roof I went to
برای دنبال کردن ما در اینستاگرام اینجا را کلیک کنید.
خانه دوست کجاست؟
در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه نوری که به لب داشت
به تاریکی شن ها بخشید و به انگشت
نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا
سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است
میروی تا ته آن کوچه
که از پشت بلوغ سر به در می آرد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی
و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد
در صمیمیت سیال فضا، خشخشی میشنوی:
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا
جوجه بردارد از لانه نور
و از او می پرسی
خانه دوست کجاست؟
یه خونه ی قدیمی که حال و هوای من و برد به روزهای که نبودم اما حسشون می کنم یه حوض بزرگ چند تا درخت و انار و نارنج و پاییزی که عجیب با این خونه رفیق بود.
An old house that was my weather and the days I did not feel but a big pond of a few trees and pomegranate and orange and autumn that strangely was a friend of this house
www.instagram.com/kojaberimyazd
کوچه های از جنس قدیم با بوی نم کاهگل
Old alleys with a smell of amber
بادگیر و خانه ی قدیمی در بامی زیبا
Pumpkin and old house in beautiful roof